rainbow

ساخت وبلاگ

بهار آمده و رفته، باران‌های گاه و بیگاهش، شکوفه‌های رنگارنگش، سبز خرم درختانش، بوی کولر آبی و پوشال نم زده‌اش، عطسه های من و آبریزش‌هایش، ..

و من همچنان در انتظاری عبس به دنبال ردپایی از عشق می‌گردم.

rainbow...
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 16:11

       ‌‌‌‌        شاید واقعا زود بود، نه برای من که برای تو با این هجوم افکار گذشته، این خاطرات حک شده به اختیار،وای از این دلم که چه تند و تند می‌کوبد در این حصار تنگ، من چه کنم با این بلاتکلیفی عظیم این روزهایم¿ میان احساس و منطق، در تنگنای گذشته احیا شده تو و اکنون از دست رفته خودم¿تو در انبوهی از یادها گم می‌شوی و من در غم آینده پیدا، باز هم تو راست گفتی، زود بودرسیدن من و تو به هم پس از دیریِ این دوران، زود شد،زمان را نه؛ که ما خودمان را از دست دادیم،من در قابِ خاتمِ آینه مردی را می‌بینم که از ته دل نمی‌خندد، مردی که شانه‌هایش را گذر روزگار خم کرده ..و زنی را که برقِ زندگی و حیات از چشمانش جاری می‌شود و خاموش..و تو باز هم راست گفتی..زود بود این‌همه درهم آمیختگی و دلدادگی.. ♡به غرور و ناز گفتی که مگر هنوز هستی¿  rainbow...ادامه مطلب
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 ساعت: 16:39

اينجا گز میکنم خاطراتم را یکی یکی از بودنم تا نیستنم وهربار می رسم به نیستنهایت و بودنهایم.وقتی مادرم مرا از شیر گرفت یعنی دقیقا در سن دو ساعتی، (که از همه‌ی دنیا فقط آلرژی هایش را عشق است) فهمیدم برای خودم خانومی شده ام و حق انتخاب با من است که چه شیری را بخورم، که البته فقط دو نوع شیر در بازار موجود بود : شیر خشک و شیر گاو که من دومی را برگزیدم. حالا درست است که چاره‌ی دیگری نداشتم. پس از پا گذاشتن به دنیای وحشتناک کفش فهميدم درست است که در پریدنهایم، راه رفتنهایم، دیدنهایم...مشکل دارم اما در عوض در فکر کردنهایم از همه‌ی همسالانم جلوترم. تا می خواهم عادت کنم به نداشته هایم، ناگهان تصمیم می گیرند همه را جبران کنند. می پذیرم البته فقط با انتخاب خودم. حالا درست است که گزینه های پیش رویم فقط یکی است.درست چند لحظه قبل از اینکه هست بشوم نیست می شوم و کاش میشد توصیف کرد همه ی نیستها را...بهار امسال كه بيايد دوباره متولد مي شوم و وقتي برود يكسال از تو دورتر.و اين تصوير, روياي من است... rainbow...ادامه مطلب
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 ساعت: 16:39

کاش به دیدنم می‌آمدی کاش می‌دیدمت و دلم را به جرعه‌ای از قهوه‌های خوش‌طعم تو مهمان می‌کردمکاش بودیکاش کنارت می‌نشستم و با تو از سختی راه می‌گفتماز سختی راهی که بازگشتی در آن نیستو هر قدم مرا عمیق‌تر دفن می‌کندکاش دستانم را می‌گرفتی و مرا تا لبِ حوضِ خاطره می‌بردی و شنای ماهی‌های قرمز را یادآور می‌شدیکاش می‌توانستم با تو از پرواز بگویم، از دریا، از کوه ، از کویر ... که دلم هوای همه را کردهو من محکوم به ورق زدن روزگار در این خانه بی‌نورم..کاش می‌آمدی و برایم خورشید را می‌آوردی. rainbow...ادامه مطلب
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 ساعت: 16:39

گاهی انتظار برای لحظه‌ای، کسی، چیزی، جریانی و .. آنقدر شیرین است که صدای پای ثانیه‌ها را نمی‌شنوی.. متوقف می‌شوی در یک آنیه و همان آن برایت به اندازه همه روزها و شب‌های پیشِ رو و پشتِ سر طولانی می‌شود rainbow...ادامه مطلب
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 63 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:09

گهی پشت دارم گهی رو به تو
گهی خشم دارم گهی خو به تو
من از پشت دیوار تنهایی ام
زنم با دو چشمم پلی سوی تو

rainbow...
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 55 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:09

پسرانی که عاشق مادرشان هستند را رها کنیدبگذارید تا انتهای عاشقی را بروند و شما مسبب حسرتشان نشوید..رهایشان کنید تا با مادرشان عاشقی کنند ..پسرانی که عاشق مادرشان هستند نمی‌توانند عشق را برایتان معنا ک rainbow...ادامه مطلب
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 57 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:09

در من سفری است که هنوز با تو نرفته,‌ام. خیابان‌هایی که هنوز با تو قدم نزده‌ام. سعدیه‌ای که هنوز با تو ندیده‌ام. تفالی که هنوز با تو در حافظیه نزده‌ام. در من شیرازی نهفته است که در حسرت با تو رفتن است. rainbow...ادامه مطلب
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 56 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:09

نام فرزندم را انتخاب کرده‌ام

انتخاب نام پدر نمی‌خواهد

نامش با من است

خیال..

rainbow...
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 56 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:09

     همیشه می‌گفت هر چی بگم همون می‌شهپرسیدم ما ازدواج می‌کنیم¿ سریع گفت آرهمی‌گفت می‌ریم خارج، تو دکتراتو می‌گیری،۶ ماه اینجاییم و ۶ ماه اونجا، تو از همه پولدارتر می‌شی.می‌گفت با همدیگه پیر می‌شیمو ب rainbow...ادامه مطلب
ما را در سایت rainbow دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3shahabbaraan3 بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 10 ارديبهشت 1398 ساعت: 0:18